تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب

مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب

چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بی کسی، ها می کنم هر شب

دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب

کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی
که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب


سایت شخصی مهدی الماسی

من سردم و سردم ، تو شرر باش و بسوزان
من دردم و دردم ، تو دوا باش خدا را

جان را که مه آلود و زمستانی و قطبی ‏ست‏
با گرم‏ترین پرتو خورشید بیارا

از دیده بر آنم همه را جز تو برانم‏
پاکیزه کنم پیش رخت آینه‏ ها را

من برکه ی آرام و تو پوینده نسیمی‏
دریاب ز من لذت تسلیم و رضا را

گر دیر و اگر زود ، خوشا عشق که آمد
آمد که کند شاد و دهد شور فضا را

هر لحظه که گل بشکفد آن لحظه بهار است‏
فرزانه نکاهد ز خزان ارج و بها را

می ‏خواهمت آن قَدْر که اندازه ندانم‏
پیش دو جهان عرضه توان کرد کجا را

از باده اگر مستی جاوید بخواهی‏
آن باده منم، جام تنم بر تو گوارا

سیمین بهبهانی


سایت شخصی مهدی الماسی


پير اگر باشم چه غم، عشقم جوان است اي تاراوين جواني هم هنوزش عنفوان است اي تاراهر چه عاشق پير تر عشقش جوانتر اي عجبدل دهد تاوان اگر تن ناتوان است اي تاراپيل مــاه و سال را پهلو نمي کردم تهيبا غمت پهلو زدم، غم پهلوان است اي تاراهر کتاب تازه اي کز ناز داري خود بخوانمن حريفي کهنه ام درسم روان است اي تاراياد ايامي که دل ها بود لبريز اميدآن اوان هم عمر بود اين هم اوان است اي تاراروح سهراب جوان از آسمان ها هم گذشتنوشدارويش، هنوز از پي دوان است اي تارابا نــواهــاي جـــرس گاهـــي به فـــريادم بــرسکيــــن ز راه افــتاده هم از کاروان است اي تاراکـــام درويشـــــان نداده خـدمت پيران چه سودپيــــر را گــــو شــهريار از شبروان است اي تارا


سایت شخصی مهدی الماسی


پروانه وش از شوق تو در آتشم امشبمي سوزم و با اين همه سوزش خوشم امشبدر پاي من افتاد سر از شوق چو دانستمهمان تو خورشيد رخ و مهوشم امشبدر راه حرم قافله از سوسن و سنبلوز سرو و صنوبر علم چاوشم امشببزداي غبار از دل من تا بزدايدزلف پريان گرد ره از افرشم امشبکوبيده بسي کوه و کمر سر خوش و اينکدر پاي تو افتاده ام و بي هشم امشبيا رب چه وصالي و چه روياي بهشتي استگو باز نگيرد سر از بالشم امشببلبل که شود ذوق زده لال شود لالاي لاله نپرسي که چرا خامشم امشبدر چشم تو دوريست بهشتي که نوازدبا جام در افشان و مي بيغشم امشبما را بخدا باز گذاريد خدا رااين است خود از خلق خدا خواهشم امشبقمري ز پي تهنيت وصل تو خواندبر سرو سرود غزل دلکشم امشب”


سایت شخصی مهدی الماسی

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانستنی های دکوراسیون سا لینک - تبادل لینک رایگان وبلاگ من هنر آنلاین one like you خبر و تصاویر هنرمندان